زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر سیدالشهدا علیه السلام
از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد غـروب روز دهــم بـود عــمـهام افـتـاد عـبـای خـونی تـو تـا به دوش قـاتـل شد تـمـام اهـل حـرم را سـوار مـحـمـل کرد عـمو نبود... پدر، کارِ عـمّه مشکـل شد میان کـوفـه همه زیـر لب به هم گـفـتند: عـقـیـلـه هـمسـفـر مـشـتـی از اراذل شد تـمـام دشت بهـم ریـخـت آن زمـانـی که نگاهت از روی نی سوی عمه مایل شد چکید خون سرت، خواهرت دلش خون شد گواه این سخنم خون و چوبِ محـمل شد به جای تک تک ما عمه کعب نی خورده برای تک تک ما مثـل شـیـر حـائـل شد خـدا کـند که پـدر جـان نـدیـده بـاشی تو چگونه دخـتـر حـیـدر به شـام داخـل شد هـزار خـطبـۀ قـرّاء خـوانـده خـواهر تو جواب این همه خطبه فقط کف و کِل شد عـقـیله، کـعـبـۀ غـم، قـبـلةُ البـرایـا* بود ز اشک نیمه شبش خاک دشت ها گِل شد مـیـان نـافـلـههـا یـاد مــادرش مـیکــرد هـمیـشـه روضـۀ او بـرکـت نـوافـل شـد اگرکه پیـر شدم، عـمّـهام مـقـصر نیست گـمان نکـن که دمی از رقـیه غـافـل شد |